کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



شهادت فرزندان عبدالله بن جعفر و حضرت زینب سلام الله علیها

شاعر : حسن لطفی     نوع شعر : مدح و مرثیه     وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلن     قالب شعر : ترکیب بند    

دو جـوانـمـرد مـهـیّـا هـستند            دست پـروردۀ سـقـا هـستـنـد

قـدشان رفـته به دایی ها شان            چقدر خوش قـد و بالا هستند


شیرِ خاتون دو عالم خوردند            شیر مردان به صحرا هـستند

گـرد بادند و به هم می‌ریزند            شب طـوفـانـی دریـا هـستـند

مرتضایند به شکل دو جوان            این دو عیسی دو موسی هستند

زینـبـی‌انـد و نـژاد عـشـق اند            بچـۀ حـضرت زهـرا هـستند

مادر از خـیمه ولی می‌گویند            بـرگ سـبز من تـنها هـستـند

تشنگی از نـفـس انـداخـتـشـان

عـاقـبت در قـفـس انداخـتـشان

قـصد جان دو بـرادر کـردند            نـیـزه‌ها را دو بـرابـر کردند

از دو سو از دو طرف با خوناب            نوک سرنیزه خود تر کردند

آنقدر بر تنـشان ضربه زدند            که شـبـیـه تـن اکـبـر کـردنـد

هیچ کس نیست بگـوید اینان            هـیچ فـکـر دل مـادر کردند؟

تا خـیـال هـمگـی راحـت شد            سرشان نـیّت خـنجـر کـردند

دید زینب به بدن‌ها سر نیست

هـیچ دل، مثل دل مـادر نیست

شام شد؛ شعـله که بالا بردند            وقت غارت شد و یکجا بردند

چادر دخترکان تا می‌سوخت            هـمگـی فـیـض تـماشا بردند

گـل سـر، پـیـرهن و گهـواره            هر چه دیـدند به یغـما بردند

وای حتی؛ بـدنی عریـان شد            کـفـنـش را سر دعـوا بـردند

دخترک داشت تماشا می‌کرد            آمـدنـد و ســر بــابــا بـردنـد

با غـرض پیـش نگـاه زیـنب            به سر نیزه دو سر را بردند

تـا بـسـوزد جـگــر مـادرشـان

تاب می‌خورد به نیزه سرشان

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به جهت حفظ بیشتر شأن اهل بیت تغییر داده شد

شیرِ خاتون دو عالم خوردند            شیـرهای نـر صحـرا هـستند

ابیات زیر در تمام سایت ها « تا جائیکه ما بررسی کردیم»  بصورت زیر آمده است که احتمالا اغلاط تایپی است و موجب بر هم خوردن وزن، آهنگ و معنای شعر شده است، لذا جهت رفع نقص اصلاح گردید

هیچ نفـر نیست بگـوید اینان            هـیچ فـکـر دل مـادر کردند؟

دید زینب به بدن‌ها سر نیست            هیچ دلی مثل دل مادر نیست

زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها در شهادت فرزندانش

شاعر : حسن لطفی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

گلاب می چکـد از گـیـسوان شانه شده            برای عرض ارادت دو گل بهانه شده

قبول کن که نفس های من هـمین هایند            قـبول کن که غـمت را دلـم نشانه شده


دو زینبی دو علی خود دو فاطمه صولت            دو زینبی دو حسن رو، دو بی کرانه شده

دو زینبی دو عـلی اکـبری دو عباسی            دو ذوالـفـقـار نبردی که جـاودانه شده

دو شیر نر دو حماسه دو گرد باد غیور            دو صاعقه که به جان محشر زمانه شده

دو شیر خورده ز من دو زره به تن کرده            دو می زده دو رجز خوان دو حیدرانه شده

دو پهلوان دو قیامت دو غیرت طوفان            دلی به محـضرتان خـاک آسـتـانه شده

: امتیاز
نقد و بررسی

در ذکر شهادت فرزندان عبدالله بن جعفر ذکر دو نکته واجب و رعایت آن ضروری است: اول اینکه در هیچ کتابی اذن گرفتن حضرت زینب برای فرزندانش و .... نیامده است لذا حتماً این موارد باید در قالب زبانحال گفته شود. دومین نکته اینکه بر اساس کتب مقاتل الطالبیین (ص۶۱) تَسْمِیَةُ مَنْ قُتِلَ مَع الحُسَینِ(ص۱۵۱) تَذْکِرَةُ الْخَواص(ص۱۷۶) تاریخ الامم والملوک(ص۴۶۹) تاریخ خلیفه (ص۱۴۵)، فُصُولُ المُهِمَّۀ (ص۱۴۵) الارشاد(ص۱۵۹) منتهی‌الآمال(ص۴۴۸) نفس‌المهموم(ص۲۷۱) مقتل مقرّم(ص۱۴۵) مقتل امام حسین(ص۱۵۶) قمقام (ص۴۳۶) پژوهشی نو در مقتل سیدالشهدا (ص۲۰۶) و دیگر کتب معتبر نام مادر محمد بن عبدالله؛ خوصا، دختر حفصةبن ثقیف ذکر شده است و در دیگر کتب مقاتل نیز نامی از مادر او برده نشده است؛ تنها در کتاب کامل بهایی(۶۴۷) آمده که مادر محمد نیز حضرت زینبسلام‌الله‌علیها است؛ در کتاب کامل بهائی نیز سندی ارائه نشده است و احتمال اشتباه طبری زیاد است زیرا طبری در سطر قبل از این جمله، نام اُمُّ البنین را هم به اشتباه لیلی ذکر کرده است. در قرون بعدی دو کتاب منتخب التّواریخ(۲۲۵) و منتهی‌الآمال (۲۲۵) علاوه بر روایت اول گزارش کامل بهایی نیز ذکر کرده‌اند.جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

قبول کن که نفس های من هـمین هایند            قـبول کن که غـمت را دلـم نشانه شده

شهادت فرزندان عبدالله بن جعفر و حضرت زینب سلام الله علیها

شاعر : حسن لطفی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : مسمط

عالم علی و نورِ جهانتاب زینب است            مثلِ علی و مثلِ نـبی ناب زینب است

از جلوه‌های فاطمه سیراب زینب است            تشنه حسین تشنه حسن آب زینب است


یعنی که پنج تَن دلِ یک قاب زینب است

این کیست این عـقـیلۀ آقای کربلاست            این کیست این که غیرت فردای کربلاست

این کیست این رأیتُ جمیلای کربلاست            این کیست این حضرت زهرای کربلاست

عصمت کم است صاحب القاب زینب است

آورده رویِ دست خودش جانِ خویش را            آمـاده کرده است دو قـرآن خویـش را

رو کرده است بر همه شیران خویش را            دو گرد باد خویش دو طوفان خویش را

خورشیدِ این دو اختر نایاب زینب است

زخمِ دل شکستۀ خود را که هَم گذاشت            اذن دخـول خواند به خیمه قدم گذاشت

از خود گذشت و تحفه‌ای از بیش و کم گذاشت            سنگِ تـمام پـیـشِ امـیـرِ حرم گـذاشت

قبله حسین باشد و محراب زینب است

زینب رسیـد و بـاز امـام احـتـرام کرد            مثـلِ عـلی، حسیـن به پایش قـیام کرد

تـا او سـلام کـرد خـدا هـم سـلام کـرد            زینب که است؟آن که ادب را تمام کرد

در کـربـلا مـعـلـمِ آداب زیـنـب اسـت

دو مـرد از قـبـیـلـۀ خود انـتخاب کرد            آئـیـنه بود و رو به سـوی آفـتاب کرد

با الـتـمـاس دامن خود را پُـر آب کرد            بر روی نـام مـادرش اما حـساب کرد

فرمود این شکستۀ بی‌تاب زینب است

بالی اگـر نیست بـرادر دلـی که هست            آورده‌ام شعـله کشم حـاصلی که هست

حل کن به دست خویش مرا مشکلی که هست            از من بخـر دو هدیۀ ناقابلی که هست

باور بکن که اولِ اصحاب زینب است

رفـتـند سـمت معـرکه پَـر در بیـاورند            عـبـاس گـشتـه‌انـد جگـر در بـیـاوَرَنـد

چون ذوالفـقـار تیغِ دو سر در بیاورند            از یـک یـکِ سـپـاه پـدر در بـیـاورنـد

این دو دو موج بوده و سیلاب زینب است

از دور دیـد و گـفـت عـلـمـدار مرحبا            بر ضربه‌هایشان صد و ده بار مرحبا

بر دو امیـر و بر دو جـگـردار مرحـبا            زیـنب شـدند و حـیـدر کـرار مـرحـبـا

امـا مـیـانِ خـیـمـۀ بـی‌آب زیـنب است

اما رسیـد لحـظـۀ در خـون صدا زدن            خونین نفس نفس زدن و دست و پا زدن

یک بار تـیغ و بار دگر نیـزه را زدن            دور از نـگـاهِ مـادرشان بـی‌هـوا زدن

در بینِ خمیه شاهدِ گرداب زینب است

آمـد غـروب و خـنـدۀ دشـمن بـلـند شد            وقـتی صدای غارت و شیـون بلند شد

دو نـیـزه در مـقـابـلِ یک زن بلـند شد            زیـنب نـظـر نـکـرد ولـیکـن بـلنـد شد

چشم حسین از سرِ نِی‌ها به زینب است

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل ایراد وزنی که احتملاً غلط تایپی است تغییر داده و اصلاح شد

این کیست این رأیتُ جمیلای کربلاست            این کیست حضرت زهرای کربلاست

تذکر مهم: در ذکر شهادت فرزندان عبدالله بن جعفر ذکر دو نکته واجب و رعایت آن ضروری است: اول اینکه در هیچ کتابی اذن گرفتن حضرت زینب برای فرزندانش، مخالفت سیدالشهدا و .... نیامده است لذا حتماً این موارد باید در قالب زبانحال گفته شود. دومین نکته اینکه بر اساس کتب مقاتل الطالبیین (ص۶۱) تَسْمِیَةُ مَنْ قُتِلَ مَع الحُسَینِ(ص۱۵۱) تَذْکِرَةُ الْخَواص(ص۱۷۶) تاریخ الامم والملوک(ص۴۶۹) تاریخ خلیفه (ص۱۴۵)، فُصُولُ المُهِمَّۀ (ص۱۴۵) الارشاد(ص۱۵۹) منتهی‌الآمال(ص۴۴۸) نفس‌المهموم(ص۲۷۱) مقتل مقرّم(ص۱۴۵) مقتل امام حسین(ص۱۵۶) قمقام (ص۴۳۶) پژوهشی نو در مقتل سیدالشهدا (ص۲۰۶) و دیگر کتب معتبر نام مادر محمد بن عبدالله؛ خوصا، دختر حفصةبن ثقیف ذکر شده است و در دیگر کتب مقاتل نیز نامی از مادر او برده نشده است؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

زینب رسیـد و بـاز امـام احـتـرام کرد            مثـلِ عـلی، حسیـن به پایش قـیام کرد

بالی اگـر نیست بـرادر دلـی که هست            آورده‌ام شعـله کشم حـاصلی که هست

حل کن به دست خویش مرا مشکلی که هست            از من بخـر دو هدیۀ ناقابلی که هست

ابیات زیر به دلیل نامستند بودن « احتمالاٌ تخیلات شاعر محترم باشد» حذف شد

یک نانجـیب دشـنه به اَبرویشان کشید            یک بی‌حیا دو نیزه به پهلویشان کشید

یک ناصبی که چکمه سَر و رویشان کشید            یک پیرمرد پنجه به گـیسویشان کشید

آنکه دو چشم او شده خوناب زینب است

شهادت فرزندان عبدالله بن جعفر و حضرت زینب سلام الله علیها

شاعر : مهدی مقیمی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فعولن فعولن فعولن فعول قالب شعر : مربع ترکیب

بتاب ای رُخت مهر و ماه منـیر            بـده رخـصت رزمـمان ای امیر

که هستیم از زندگی هر دو سیر            به روی سـر ما تو قـرآن بگـیـر


دو فرزند زینب به عشقت اسیر

امـیـری حـسـینُ و نـعـم الامـیـر

ز مــردانـگــی آبــرو بــرده‌انــد            دل کـــودکـــان تـــو آزرده‌انــــد

زنـان حـرم غـصه‌هـا خـورده‌اند            نه، شیـران زینب مگـر مُـرده‌اند

فـدای تـو گـردیـم مـانـنـد شــیــر

امـیـری حـسـینُ و نـعـم الامـیـر

به این پیکر خسته مان جان تویی            عدو هست سیراب و عطشان تویی

نـگـهـدار مـا بـین مـیـدان تـویـی            خـیـام حـرم را نـگـهـبـان تـویـی

بُود ذکر تو چـون دعـای مجـیـر

امـیـری حـسـینُ و نـعـم الامـیـر

ز آه و غــم و غــصـه آکـنـده‌ایـم            حسین جان دل از زندگی کنده‌ایم

عـلی اکـبرت رفـت شـرمـنـده‌ایم            علی اصغـرت تـشنه ما زنـده‌ایم

نه یک جرعه آب و نه یک قطره شیر

امـیـری حـسـینُ و نـعـم الامـیـر

مخور غصه بعد از علی اکبرت            چو پـروانه هستـیم دور و بـرت

دو تا پیـشمرگ تو و خـواهـرت            بگـردان تو ما را به دور سـرت

سپر پیـش دشنه، سپـر پیـش تیـر

امـیـری حـسـینُ و نـعـم الامـیـر

چو حـیدر عدو را عقب رانده‌ایم            تـن دشمـنت سخـت لـرزانـده‌ایـم

و تا پـای جـان پای تو مانـده‌ایـم            رجـز با فـنـون عـلی خـوانـده‌ایم

که دارد عـدو کـیـنه‌ها از غـدیر

امـیـری حـسـینُ و نـعـم الامـیـر

برای تو باید که خـون داد خـون            دگـر مـوقـع رزم مـا شـد کـنـون

خجالت نکش غم اگر شد فـزون            که مـادر نیـایـد ز خـیـمه بـرون

اگر چه ز غـصه شود زود پـیـر

امـیـری حـسـینُ و نـعـم الامـیـر

مخور غـصه بد می‌شود حال ما            دعـای تـو مــولاسـت دنـبـال مـا

به سـنگ جـفـا بـشکـنـد بـال مـا            خــداونــد عـالـم بـه احــوالِ مــا

سـمـیـعُ بـصـیـر عــلـیـمُ خـبــیـر

امـیـری حـسـینُ و نـعـم الامـیـر

تـو آرامـش سیـنـه‌هـایـی حـسیـن            تو هستی که خون خدایی حسین

فـدای تـو این دو فـدایـی حـسیـن            نـبـیـنـیـم داغ تـو دایـی حــسـیـن

لب تـشنه‌ات خـشک مثل کـویـر

امـیـری حـسـینُ و نـعـم الامـیـر

فـدای سـرت، جـسم ما پـرپـرت            سرت دور می‌گـردد از پیکـرت

صــدا مـی‌زنـد بــارهـا مــادرت            تو را کـنـج گـودال، بـالا سـرت

کـفن می‌شود پیکرت با حـصیـر

امـیـری حـسـینُ و نـعـم الامـیـر

نـبـاشـیم بعـد از شما بهـتر است            کـنار تو بر نـیـزه‌هـا بهـتر است

به راه تو زخم از شفا بهتر است            ز شـام بـلا کـربـلا بـهـتـر اسـت

امـان از نـگـاه عـدو در مـسـیـر

امـیـری حـسـینُ و نـعـم الامـیـر

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلایل زیر تغییر داده شد، اولاً: دو طفلان غلط است زیرا طفلان جمع است و دو طفلان یعنی چهار نفر؛ ثانیاً : در کتب تاریخی هیچ سندی بر کودک بودن آنها وجود ندارد بلکه بر اساس مدارک و شواهد تاریخی آنها جوان و یا حداقل نوجوان بوده‌اند!! جدای از سال ازدواج حضرت زینبسلام‌الله‌علیها که ۱۷ هجری ذکر شده است و در کربلا ۴۴ سال از ازدواج حضرت زینبسلام‌الله‌علیها با عبدالله گذشته بوده!!! مطالب دیگری نیز نشانگر جوان بودن این دو آقازاده است به عنوان مثال ۳۱ نفر در کربلا توسط آنها به درک واصل شده اند و یا اینکه بعد از خروج سیدالشهداعليه‌السلام از مکه عبدالله بن جعفر نامه ای به دو فرزندش می دهد که به امام برسانند این دو بزرگوار پس از یک یا دو روز طی راه در بیابان ها نامه را در منزل صفاح به امام می رسانند و این کار هیچگاه از دو کودک بر نمی آید. کوچکترین مبارز کربلا که به میدان مبارزه رفته، رجز خوانده و جنگیده حضرت قاسم با حداقل ۱۳ سال سن است. ضمناً در ذکر شهادت فرزندان عبدالله بن جعفر ذکر دو نکته واجب و رعایت آن ضروری است: اول اینکه در هیچ کتابی اذن گرفتن حضرت زینب برای فرزندانش و .... نیامده است لذا حتماً این موارد باید در قالب زبانحال گفته شود. دومین نکته اینکه در کتب مقتل مادر محمد خوصا، دختر حفصةبن ثقیف ذکر شده است و ایشان فرزند حضرت زینب نیست، جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید

دو طفلان زینب به عشقت اسیر           امـیـری حـسـینُ و نـعـم الامـیـر

زنـان حـرم غـصه‌هـا خـورده‌اند            نه، طفـلان زینب مگـر مُـرده‌اند

شهادت محمد و عون بن عبدالله علیها السلام

شاعر : سید محمد میرهاشمی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

بـا مـهــر اعـتـبـار امــام شـهـیـدهـا            شش دانگ عشق خورده به نام شهیدها

وقتی شهید نام خـداونـد عـالـم است            یـعـنـی خــدایـی اند تـمـام شـهـیـدها


دشمن شکن وصیتشان اقرا بسم رب            مـانـده زمین سـلاح پـیـام شـهـیـدها

بر سـر در مجـامـع بین المـلـل زنید            منـشـور زنـدگی ست کـلام شهیدها

فرماندهی کل قوا مهدی است و بس            روز ظـهـور، روز قـیـام شهـیـدهـا

یک زینبیه عـشق خـروشیده و عدو            گـوید صد آفـریـن به مـرام شهیدها

اینان حسینی اند به زینب قسم که نیست            احـلی مـن الحـسیـن به کـام شهیدها

اهـل حـرم کـنـار دو آلالـه منـتـظر            آیـا خـبـر رسـیـده به مـام شـهـیـدها

درک برادر است که با حس خواهری            مـادر نـمی رود به خـیـام شـهـیـدها

چـیـزی نمانده بود ز ابدان پاکـشان            وقـتـی رسـیـده بـود امـام شـهـیـدها

سـرهـا جـدا فـتـاده بدنـها جـدا جـدا            تنها نه این دوگـل، که تمام شهیدها

: امتیاز

شهادت محمد و عون بن عبدالله ( زبانحال حضرت زینب)

شاعر : مهدی رحیمی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

خوب می دانند اینجا از کسی سر نیستند           چـشـم در راه محـبـت های مـادر نیـستند

سخت شرمنده ست زینب از حسین خویش که           با عـلـی ها هـدیـه های او بـرابـر نیـستند


وقت تزیین کردنِ عـون و محمد با زره           از صمیم قلب خوشحال است دختر نیستند

مادری در خیمه اش می داد دلداری به خویش           بچه های من که رعـناتر از اکـبر نیستند

بچه های من اگر لب تشنه هم جان می دهند           هر دوتا هم تشنه تر از حلق اصغر نیستند

چون رباب و نجمه نه خاموش ماند و گفت که           با حسین بن علی آن ها که خواهر نیستند

تا که آرامش بگیرد بارها با خویش گفت           پیش عباس و حـسین اینها برادر نیستـند

تا فقط خواهر شود در کربلا این بار گفت           بچه های من خـدا را شکـر دیگر نیستند

: امتیاز

زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها با برادر در شهادت محمد و عون

شاعر : سید محمد میرهاشمی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

زیـنـبـم، عـقـل، پـریـشـان مـن است            عشق، سرگـشته و حیران من است

رو کـنـم بــرگـۀ دیـگـر در عــشـق            وقت جـانـبـازی طـفـلان مـن اسـت


روزعشق است کنون این دو غزل            بـهـتـریـن گـفــتـۀ دیـوان مـن اسـت

دو غــزالـه بـه مــنـای تـو حـسـیـن            در ره عـشـق تـو قـربـان مـن است

دو ثـمـر یـا دو پــسـر یـا دو قــمـر            شـاهـــد یـکــدلـیِّ جــان مــن اسـت

یـکــدلــم بـا تــو کـه داغ دو گــلـت            مانـده بـر این دل سـوزان من است

این دو گـل را به تو من هـدیه کـنم            این دو گـل کُـل گـلـستـان مـن است

خـون گـرمـی که بـه راه تـو دهـنـد            خـنـکــیِّ دل عــطـشــان مـن اسـت

گـفــتــه‌ام بــا پــســرانـم هــر شـب            که حـسیـن، اول و پـایـان من است

داده‌ام درس، بــر آنــان تــوحـــیــد            که حسین مـذهب و ایـمان من است

شــیــرشــان  دادم و مــی‌گــریـیــدم            که بـدانـیـد حـسـیـن جـان مـن است

درس تـــفــســیـــر بــر آنـــان دادم            که حـسـیـن مـعـنـی قـرآن من است

دو غـــلامــنــد نــه خــواهـــر زاده            این هـمـان درس دبـستـان من است

: امتیاز
نقد و بررسی

تذکر مهم: طبق اسناد تاریخی تنها عون بن عبدالله فرزند حضرت زینب است و محمد بن عبدالله فرزند حضرت زینب نیست زیرا در کتب بر اساس کتب مقاتل الطالبیین (ص۶۱) تَسْمِیَةُ مَنْ قُتِلَ مَع الحُسَینِ(ص۱۵۱) تَذْکِرَةُ الْخَواص(ص۱۷۶) تاریخ الامم والملوک(ص۴۶۹) تاریخ خلیفه (ص۱۴۵)، فُصُولُ المُهِمَّۀ (ص۱۴۵) الارشاد(ص۱۵۹) منتهی‌الآمال(ص۴۴۸) نفس‌المهموم(ص۲۷۱) مقتل مقرّم(ص۱۴۵) مقتل امام حسین(ص۱۵۶) قمقام (ص۴۳۶) پژوهشی نو در مقتل سیدالشهدا (ص۲۰۶) و دیگر کتب معتبر نام مادر محمد بن عبدالله؛ خوصا، دختر حفصةبن ثقیف ذکر شده است و در دیگر کتب مقاتل نیز نامی از مادر او برده نشده است؛ تنها در کتاب کامل بهایی(۶۴۷) آمده که مادر محمد نیز حضرت زینبسلام‌الله‌علیها است؛ در کتاب کامل بهائی نیز سندی ارائه نشده است و احتمال اشتباه طبری زیاد است زیرا طبری در سطر قبل از این جمله، نام اُمُّ البنین را هم به اشتباه لیلی ذکر کرده است. در قرون بعدی دو کتاب منتخب التّواریخ(۲۲۵) و منتهی‌الآمال (۲۲۵) علاوه بر روایت اول گزارش کامل بهایی نیز ذکر کرده‌اند. ضمناً همانطور که قبلاً هم متذکر شدیم در هیج کتاب مقتلی موضوع اجازه ندادن سیدالشهدا به محمد و عون و به طبع آن آمدن حضرت زینب برای اذن میدان گرفتن فرزندش نیامده است. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

شهادت فرزندان عبدالله بن جعفر ( حضرت زینب)

شاعر : قاسم نعمتی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : مسمط

صف کشیده می‌رسد آن حیدر زهرا نشان            تا دهـد آداب سر هـدیـه نمـودن را نشان

در دوستش حاصل عمرش دو رعنا نوجوان            در پی اش الله اکبر گو همه هـفت آسمان


وه بنازم بر امیرعشق و این سرلشگرش

تا به خرگـاه سپـه سالار عـاشـورا رسید            قـامت رعـنای دلبـر پیش پایش قـد کشید

از نفـیـر عصمت الهی به روح دل دمید            رشتۀ هرچه محـبت بود از طفـلان برید

کرد امر عاشقی بر آن امیر و رهـبرش

گر که خواهی رزم زینب بنگری اینان نگر            حاصل شیر محبت را به جسم و جان نگر

حـیـدر و جعـفـر به دو آییـنه تابـان نگـر            عالمی را در پی ایمان شان حیران نگر

این غریب کربلا و هـدیه های خواهرش

خود حمائل کرد شمشیری به روی دوششان            وعـدۀ دیــدار مــادر داد بـر آغـوشـشـان

من نمی‌دانم چه سری گفت او در گوششان            کرد از جـام شهادت واله و مدهـوششان

آتـش عـشق حـسیـنی بود از پا تا سـرش

هستـیـش تا راهـی میدان عـاشـورا نمود            هرچه مجنون بود مست ساغر لیلا نمود

لشگری را با دو رزمنده دگر رسوا نمود            خود به خیمه رفت و بر امدادشان آوا نمود

دستی از دل بر دعا دستی دگر بر معجرش

دل پریشان بین خیمه ذکر یا حیدر گرفت            بر قـبـول هـدیـه‌هایش دامن مـادر گرفت

هر دو دست مستجابش را به روی سر گرفت            تا خبر از کودکانش با دو چشم تر گرفت

دیـد آورده حسین دو یار خونین پیکرش

بـه سـر دوش حـبـیـبـش کـعـبـۀ آمـال او            چون همای پَر شکسته خون چکد از بال و

تا که دید آن انکـسار چهـره و احوال او            از حـرم بیـرون نیامد بهـر استـقـبـال او

این اصول عـاشـقی آمـوخته از مـادرش

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل انتقال بهتر معنای شعر و متناسب شدن با شأن شهدا تغییر داده شد؛ ضمنا بند سوم شعر حتما باید در قالب زبانحال عرضه شود والا در خصوص آمدن حضرت زینب به محضر سیدالشهدا برای اذن میدان گرفتن محمد و عون بن عبدالله در کتب مقاتل هیچ مطلبی نیامده است

حـیـدر و جعـفـر به دو آییـنه تابـان نگـر            عالمی را در پی گیسویشان حیران نگر

مو پریشان بین خیمه ذکر یا حیدر گرفت            بر قـبـول هـدیـه‌هایش دامن مـادر گرفت

زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها با برادر در شهادت محمد و عون

شاعر : علیرضا وفایی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

رو سفیدم میکنند و فخر مادر می‌شوند           نوجـوان‌هایم سپـرهای بـرادر می‌شوند

این پسرها پیـشکـش‌های من وعبدلله‌اند           صحبت جنگ وجدل باشد قلندر می‌شوند


آیـنـه انـگـار پیـش مرتضی بگـذاشتـنـد           هیبت جنگی که میگیرند حیدر می‌شوند

دست بر شمشیر میگیرند طوفان می‌کنند           یک تنه قطعاً حریف چند لشگر می‌شوند

خون قتال العرب جاریست در رگ هایشان           قابض الارواح کوفی‌های کافر می‌شوند

بوی زهـرا می‌دهد پهلوی آقازاده‌ها           چونکه با یک واسطه فرزند کوثر می‌شوند

زیر نـیـزه یـاد غـمهـای مـدیـنه می‌کنند           گریه کن های جوانمرگی مادر می‌شوند

هرچه باشد هردو خواهرزاده‌های محسن‌اند           منـتـقـم‌های شهیـد ضربـۀ در می‌شـوند

اکـبر تو اربـاً اربا شد ولـی شکـر خـدا           دست گل‌هایم پس از او زود پرپر می‌شوند

: امتیاز

شهادت فرزندان عبدالله بن جعفر ( حضرت زینب)

شاعر : امیر عطاءالهی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

این دو فـرزنـدان بنـت الـحـیـدرنـد            وارث رزم عــــلــی اکـــبــــرنــــد

هست خـون شـیـر در رگ هایشان            هم دلـیـرنـد این دو، هـم نـام آورند


زور بازوشان به حیـدر رفته است            در نـبـرد تـیـغ و نـیـزه مـحـشـرنـد

در رجز خواندن چو زهرا می‌شوند            آبـــروی دشـمــنـان را مــی‌بــرنــد

زیـنب آن ها را حـسینی کرده است            درس هـای مـعــرفـت را از بـرنـد

در پـی اذن حـسیـنـنـد این دو طفـل            لاجــرم مــحــتــاج اســم مــادرنــد

تـا کـه افــتـادنــد زیــر دسـت و پـا            تــازه فـهـمـیـدم ز خــاک کـوثـرنـد

الگـوی هر دو حسین بن عـلی ست            شـاهـد من هـست این که بـی‌سـرنـد

: امتیاز

شهادت فرزندان عبدالله بن جعفر ( حضرت زینب)

شاعر : رحمان نوازنی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

دو قطعه ابر که فصل نگاهشان باران            دو چشمه عاشقِ رفتن، دو رود بی پایان

دو تا نسیم بهشتی پُر از لطافت عرش            که می‌وزند در اطراف عرش الرحمان


دو تا درخت بهشتی، دو شاخۀ زیتون            دو گل اگر که ببویی، بنفشه و ریحان

دو سبز پوش بهاری، دو یا کریم خـدا            دو مجـتـبای مدینه؛ دو سـفـرۀ احـسان

دو ابـروان کـمـانـی در آسـمـان خــدا            که اخم و شادیشان یا عذاب یا غفران

دو آسـمـان بــلا کـه اگـر اراده کـنـنـد            بـه یک نـگـاه کـنـند کـوفـه را ویـران

دو کـوه سـرخ اُحُـد در مـدیـنـۀ زینب            دو ایـستـاده تریـنی که نامشان ایـمـان

دو تا مسافـر راهـی به گریۀ یعـقـوب            دو تا عـزیز مدینه، دو یوسف کـنعـان

دو تا مـسیـح، پـسرهای مـریـم زهـرا            دوتا عصا به دو دستان زینب عمران

دو تا صدف که اگر وا کنند لب گویند            دو دُرّ زیـنـبی‌انـد و دو لـؤلؤ مرجـان

دو تا عـقاب حـنـایی دو تا پرنده ترین            که می‌کنند در اطراف خیمه‌ها طیران

دو تا علی، به دو ذوالفـقار می‌جنگـند            یکی به نـام عـلـی و یکی امـام زمـان

دو شیر مرد حجازی به غرش عباس            دو تـا یـلـی که می‌آیـند در دل مـیـدان

یکی نگاه به یثرب نمود و نعره کشید            که آی قوم سقـیـفـه، قـبـیـلـۀ شیـطـان!

دو دست بستـۀ حیدر دوبـاره باز شده            به انتقام دو سیلی که خورده مادرمان

اگـر که مـرد نَـبـَردیـد پـیـش مـا آیـیـد            چهل مبارز و یک زن کجاست غیرتتان؟

هـنـوز در وسط کـوچـه مـادر افـتـاده            هـنـوز فـضه به دیـوار تکـیـه‌اش داده

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر دارای ایراد معنایی است به همین دلیل تغییر داده شد به عنوان مثال کلمۀ سرگردان دارای بار معنایی منفی است و شایستۀ شهدای کربلا نیست

دو قطعه ابر که فصل نگاهشان باران            دو چشمه عاشقِ رفتن دو رود سرگردان

دو بچه شیر حجازی به غـرش عباس            دو تـا یـلـی که می‌آیـند در دل مـیـدان

زبانحال محمد و عون بن عبدالله با سیدالشهدا علیه السلام

شاعر : سید محمد میرهاشمی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

ما غـنچه های نورس گـلزار زینبیم            ما تحـفه های او به تو دلدار زینـبیم

گل هدیه می‌کنند به هم، عاشقان پاک            ما هم دو گل ز پهنۀ گـلزار زینـبـیم


مـا حـاصل نـمـاز شب آن مـطهـره            ما هر دو نـور دیـدۀ بـیـدار زینـبـیم

ما پای روضه‌های پُر اشکش نشسته‌ایم            دل سـوخـتـه ز آه شـرربـار زینـبیم

شیر محبت تو از او نوش کـرده‌ایم            پـرورده  با ولایت تو یـار زینـبـیـم

ابنـاء زیـنـبـیم و ز سـیـنـه زنـان تو            ما بـانـیـان هیـئت انـصار زیـنـبـیـم

تیـغ بُـرنـده‌ایم و به قلب عـدو زنـیم            سرباز کوچکیم و دو سردار زینبیم

شمس الضحای مصحف اُم المصائبیم            مهتاب عشق، شمع شب تار زینـبیم

دشمن چه باک، نیزه و شمشیرمان زند            مـا شـاهـدان جـلـوۀ ایـثـار زیـنـبـیـم

امروز اگر به لُجّۀ خون دست و پا زنیم            فـردا به نـیـزه شاهد بـازار زینـبـیم

: امتیاز

شهادت فرزندان عبدالله بن جعفر ( حضرت زینب)

شاعر : جواد حیدری نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : مربع ترکیب

گفتن از زینب و عشقش به تو کار زهراست            زینبی که همـۀ دار و ندار زهـراست

پـرورش یافـتـۀ باغ و بهار زهراست            باعث فخـر همه ایل و تـبار زهراست


عـمّه نه؛ مادر سادات پس از زهرا اوست

هیچ کـس ثـانـی زهـرا نـشود، تنهـا اوست

خواهرت هست و بر این فیض مباهات کند            همه را مست خودش وقت مناجات کند

قـبـل تـکـبـیـر اذان با تو مـلاقـات کند            بهتر از حضرت عباس مـواسات کـند

شـیـر زن نه به خـدا خالـق غـیـرت زینب

حـافـظ خـانـۀ تــوحــیــد و امـامـت زیـنـب

نشر این عشق فقط از کرم زینب توست            عاشـقی مشق شده با قلم زینب توست

هرچه غم در دل ما هست غم زینب توست            سرّ تربت که شفا از قدم زینب توست

کــربــلا جـلــوه‌گـهِ مـحــتــرم زیـنـب شـد

پـیــش‌تـر از حــرم تـو حـــرم زیـنـب شـد

آمـده تـا که دوبـاره هـمه را مـات کند            اینکه پیش از همه عاشق شده اثبات کند

نـذر اولاد تـو یک قـافـله سـادات کـند            تو دهی اذن و بر این اذن مباهات کند

نـه نـگــو ورنـه قـسـم بـر لـب زیـنـب آیـد

نــام زهــرا بـبـرد تـا کـه گــره بـگــشـایـد

این دو یوسف دو غلام علی اکبر هستند            این دو تا آبروی عـترت جعـفر هستند

آشـنـا بـا هـمـه آیـات مـطـهـر هـستـند            تـربیـت یـافـتـۀ سـاقـی لـشـگـر هستند

این جگـرگوشه و آن پـاره‌تن زینب توست

این حسین و دگری هم حسن زینب توست

حرمله کو که سه‌شعبه به کمان بگذارد            کو سنان نیزه به جسم دو جوان بگذارد

شمـر کو پـا به روی سینه‌شان بگذارد            سـرشـان را ببرد روی سنـان بگـذارد

تـن‌ِشـان را بـه سُـم مـرکـبــشـان بـسـپـارد

تا کـه دست از سـر تو قـوم لعـیـن بردارد

: امتیاز

شهادت فرزندان عبدالله بن جعفر ( ترسیم حالات حضرت زینب)

شاعر : علیرضا شریف نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

شكوهِ عاطفه را بینِ معجـرش می‌برد            دعـایِ قـافـله‌ای در پیِ سـرش می‌برد

به سمتِ قبله گرفته قـنـوتی از حاجت            در آرزویِ اجابت به مَحضَرش می‌برد


غزل غزل و تَصَدَّق عَلَیَّ می‌خواند و            به شوقِ آتش و پروانگی پرش می‌برد

در اوجِ مادریش هاجری دو اسماعیل            برایِ فِـدیـه شدن پـایِ دلبـرش می‌برد

دو ماه پـارۀ خیمه، دو تا جگـر گوشه            به پـای بـوسیِ آقا و سـرورش می‌برد

اگـر خـدای نكـرده گره به كـار افـتـاد            گره به رو سریش حرزِ مادرش می‌برد

كـمی تسلی خـاطر به رسمِ هـمـدردی            برایِ داغِ جگـرسـوزِ اكـبرش می‌برد

نخـواست شـاهـدِ شـرمِ بـرادرش باشد            میانِ خیمه به زانویِ غم سرش می‌برد

كشید چادرِ خود را به صورت و در دل            به آه، حسرتِ سروِ صنوبرش می‌برد

نـدیـد ایـنـكـه چـگـونـه حـسـیـن قـرآنِ            ورق ورق شده از چنگِ لشكرش می‌برد

میانِ هـلهـلـه‌ها تا شـعـاعِ چـندین متر            هر آنچه ریخت از آن دو كبوترش می‌برد

ندید با چه دلی یك تـنه به دارُ الحَـرب            به رویِ دست دو تا یاسِ پرپرش می‌برد

نـدوخت چَشم به چَـشمِ حسین تا وقتی            نگاهش از سرِ نِی جان ز پیكرش می‌برد

چقدر صبر و تحمل، چه عزتِ نفـسی            كه داغِ قافله بر قلبِ مضطرش می‌برد

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیاتی مثل بیت زیر باید در قالب زبانحال باشد والا موضوع آمدن حضرت زینب به نزد سیدالشهدا برای اذن میدان گرفتن محمد و عون در هیچ مقتل معتبری نیامده و صحیح هم نمی باشد جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کنید

دو ماه پـارۀ خیمه، دو تا جگـر گوشه            به پـای بـوسیِ آقا و سـرورش می‌برد

كشید چادرِ خود را به صورت و در دل            به آه، حسرتِ سروِ صنوبرش می‌برد

ابیات زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت های معتبرحذف شد؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کنید

صدایِ مُلتَمِسَش بسكه بُغض و لرزش داشت            تـوانِ گـفـتنِ نـه، از بـرادرش می‌بـرد

و از صلابتِ او نیزه دار لَج می كرد            سرِ محمد و عـون از برابرش می‌برد

زبانحال محمد و عون بن عبدالله با سیدالشهدا علیه السلام

شاعر : مهدی مقیمی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

بعد از علی اکبر عوض شد کربلایت            حتی عوض شد نـاله‌هایت گـریه‌هایت

غـیـر از زمـانـی که رقـیـه پیشت آمد            کـمتـر شنـیـد اهل حـرم حـتی صدایت


دیدی سکوت تو حرم را زیر و رو کرد            دایی مگـر مُـردند خـواهـر زاده‌هایت

اصـلا خــدا مــا را بــرایـت آفــریــده            تـا کـه کـنـد مـا را فـدای خـاک پـایت

مـادر درون خـیـمۀ خود بغـض کرده            می‌ترسد اینکه رد کـنی ما را، فـدایت

زهـرا به اسـتـقـبـال ما می‌آیـد امـروز            به شـرط اینکه پـشت ما باشد دعـایت

وقـتـی بـنـا بـاشد غـریـبـی ات بـبـیـنیم            بهتر همان که جـان دهیم اینجا برایت

حـج تو با قـربـانـی ما عـاشقـانه است            مـا را پـذیــرا بـاش مـولا در مـنـایـت

دایی حسین انگار دیگر مهلـتی نیست            دیـدار بـعـدی روی نـیـزه در هـوایـت

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل ایراد محتوایی مصرع اول تغییر داده شد زیرا این موضوع شایستۀ محمد و عون بن عبدالله نیست و نوعی ذم است

وقـتـی بـنـا بـاشد اسـیـر شـمـر بـاشیـم            بهتر همان که جـان دهیم اینجا برایت

شهادت عون و محمد فرزندان عبدالله بن جعفر و حضرت زینب

شاعر : مسعود اصلانی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

لشکر کوفه به میدان دو برادر می‌دید            کـربلا بار دگر عرصۀ محشر می‌دید

وقت تکـبـیـر شد و گـفت که ماشـاالله            پـسـر فـاطـمـه رزم دو دلاور مـی‌دیـد


بیـن مـیـدان بـلا رزم نـمـایـان کـردند            رزمشان کاش که می‌شد خود مادر می‌دید

عاقبت هر دو نفر را به دم تـیـغ زدند            بدنی داشت به خود زخم مکرر می‌دید

بی‌هوا نیزه تنی را به زمین دوخت و رفت            حنجری داشت به خود تیغۀ خنجر می‌دید

کاکل هر دو به دستان حـرامی ها بود            دو بدن داشت به خود زخم برابر می‌دید

چشم ارباب پس از اکبر و قاسم به زمین            بار دیگر دو بدن پاره و بی‌سر می‌دید

خونجگر بین حرم مادرشان بی‌تاب است            شد دلش قرص که هم پای غم ارباب است

: امتیاز

شهادت فرزند حضرت زینب سلام الله علیها

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن قالب شعر : قصیده

دو خورشید جهان آرا، دو قرص ماه، دو اختر            دو آزاده، دو دلداده، دو رزمنده، دو هم سنگر

دو شایسته، دو وارسته، دو دردانه، دو ریحانه            دو نور دیده در دیده، دو روح روح در پیکر


دو یاس ارغوانی نه، بگو دو آیۀ قــرآن            دو یوسف نه، دو اسماعیل از یک قهرمان هاجر

کشیده شانه بر مو، شسته صورت از گلاب اشک            گرفته چون دو قرآن دخت زهرا هر دو را در بر

به سر شور و به رخ اشک وبه کف تیغ وبه دل آتش            به سیرت، سیرتِ قاسم، به صورت، صورتِ اکبر

منای کربلا گردیده محو این دو قـربانی            نوای نیـنـوا از نایشان بر گـنـبـد اخضر

دو اسماعیل نه، دو ذبح کوچک نه، دو قربانی            قبول درگهش گردیده و دل شاد شد خواهر

به اذن یوسف زهرا دو نسل جعفر طیّار            درخشیدند در میدان چو خورشید فلک گستر

فلک در آتش غیرت، ملک در وادی حیرت            که رو آورده درمیدان دو حیدر یا دو پیغمبر!

یکی میگفت دو خورشید از گردون شده نازل            یکی گفتا دو مه تابیده یا دو آسمان اختر

نـدا دادنـد ما از نسل عـبـداللهِ و طـیّـاریم           که باشد جدۀ ما فــاطمه صدیـقـۀ اطـهـر

پیمبر جد و زهرا جده و مادر بود زینب            حسین بن علی جان و پدر عبدالله جعفر

خروشیدند همچون شیر با شمشیر یک لحظه            دو حیدر حمله ور گشتند بر دریایی از لشکر

تو گفتی در اُحُد تابیده دو بدر جهان آرا            و یا دو حیدر کرار رو آورده در خـیبر

ز آب تیغ هر یک آتشی می ریخت در میدان            که گفتی شعلۀ خـشـم خــدا پیچـیده در محشر

چو آتش بر فلک فریاد میرفت از دل دشمن            چوباران بر زمین میریخت دست وپا وچشم و سر

زهم پاشیده چون پیراهن از هم هر دو اعضاشان            ز بس بر جسم شان بنشست زخم نیزه و خنجر

به خاک افتاد جـسم پاکشان چون آیۀ قرآن            دریغا ماند زیر دست و پا دو سورۀ کوثر

چو بشنید از حرم فریادشان را یوسف زهرا            به سرعت آمد و بگرفت همچون جانشان دربر

دریغا دو همای عشق در آغـوش ثارالله            همای روحشان ازموج خون درآسمان زد پر

چو دید از قتلگه آرند آن دو سرو خونین را            درون خیمۀ زینب گشت پنهان با دو چشم تر

نهان شد در حــرم کو را نبیند یوسف زهرا            مبادا چشم حق گردد خجل ز آن مهربان مادر

بیا لیلا تماشا کن مقام و صبـر زینب را            که دریک لحظه داده در ره دین دوعلی اکبر

به ثارالله و صبر زینب و خون دو فرزندش            سلام "میثم" و خلق خــدا و خــالق داور

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل ایراد روائی و تاریخی و همچنین انتقال بهتر معنای شعر تغییر داده شد

دو اسماعیل نه، دو ذبح کوچک، نه دو قربانی            قبول درگهت کن منتی بگذار بر خواهر

به اذن یوسف زهرا دو ماه زینب کبری            درخشیدند در میدان چو خورشید فلک گستر

نــدا دادنـد ما دو شیــرزاده ایم زیـنب را           که باشد جدۀ ما فــاطمه صدیـقـۀ اطـهـر

پیمبر جد و زهرا جده و مادر بود زینب            حسین بن علی خال و پدر عبدالله جعفر

با توجه به اینکه اذن ندادن امام برای جنگ فرزندان حضرت زینب و امدن حضرت زینب برای اجازه گرفتن و ... در هیچ کتاب معتبری نیامده و مستند نیست ابیات زیر حذف شد زیرا در کتب مقاتل الطالبیین (ص۶۱) تَسْمِیَةُ مَنْ قُتِلَ مَع الحُسَینِ(ص۱۵۱) تَذْکِرَةُ الْخَواص(ص۱۷۶) تاریخ الامم والملوک(ص۴۶۹) تاریخ خلیفه (ص۱۴۵)، فُصُولُ المُهِمَّۀ (ص۱۴۵) الارشاد(ص۱۵۹) منتهی‌الآمال(ص۴۴۸) نفس‌المهموم(ص۲۷۱) مقتل مقرّم(ص۱۴۵) مقتل امام حسین(ص۱۵۶) قمقام (ص۴۳۶) پژوهشی نو در مقتل سیدالشهدا (ص۲۰۶) و دیگر کتب معتبر نام مادر محمد بن عبدالله؛ خوصا، دختر حفصةبن ثقیف ذکر شده است و در دیگر کتب مقاتل نیز نامی از مادر او برده نشده است؛ تنها در کتاب کامل بهایی(۶۴۷) آمده که مادر محمد نیز حضرت زینبسلام‌الله‌علیها است؛ در کتاب کامل بهائی نیز سندی ارائه نشده است و احتمال اشتباه طبری زیاد است زیرا طبری در سطر قبل از این جمله، نام اُمُّ البنین را هم به اشتباه لیلی ذکر کرده است. در قرون بعدی دو کتاب منتخب التّواریخ(۲۲۵) و منتهی‌الآمال (۲۲۵) علاوه بر روایت اول گزارش کامل بهایی نیز ذکر کرده‌اند. برای کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه فرمائید

گرفته دستشان را برده با خود زینب کبری             که قــربانی کند در مقدم ثــار الله اکــبـر

بگفت ای جان جان، جان دو فرزندم به قربانت            تو ابراهیمی و اینان دو اسماعیل ای سرور!

اگر اذنم دهی اینک به دست خود بگردانم            دو فرزند عزیز خویش را دور علی اصغـر

امید زینب است ای آفـتـاب دامن زهــرا            که افتد این دو قرص ماه را بر خاک راهت سر

سفارش کرده عبدالله جعفر بر من ای مولا            که این دو شاخۀ گـل را کنم در مقدمت پرپر

شهادت فرزند حضرت زینب سلام الله علیها

شاعر : سعید پاشا زاده نوع شعر : مرثیه وزن شعر : قالب شعر : غزل

دو تا نهــال دو تا ســرو ایستــاده شدند            دو جــان نثـار حسین و دو آزاده شدند

مقام زینب کبــری ببین که این دو پسر            فقط به خاطر مــادر امــامــزاده شــدند


تمــام آبــروی باغبــان همین دو گـلـنـد            که در حفــاظت از بــاغ استـفـاده شدند

به دست دایی اگر چه سوار اسب شدند            به دست نیـزه و شمشیــرها پیـاده شدند

کنار اکبــر و قــاسم میــان دارالحــرب            دو طفل باعث تکـمـیــل خانــواده شدند

پــیـام غـربت زینب شــدنــد آن روزی            که سربریده نه چون نامه سرگشاده شدند

اگر چه ســوم شـعـبــان نشد محــرم شد           به وقتش این دو به ارباب هدیه داده شدند

حــلال زاده بـه دائـیــش می رود آخــر           غــریـب وار اسیــر حــرام زاده شــدند

: امتیاز
نقد و بررسی

مصرع دوم بیت زیر به هیچ وجه شایستۀ اهل بیت نیست لذا تغییر داده شد

دو تا نهــال دو تا ســرو ایستــاده شدند            دو خــوشۀ نـرسیـده دو جــام باده شدند

مدح حضرت زینب و شهادت فرزندش

شاعر : حسن لطفی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : قصیده

به نام نامی زینب که آیت العظمی است            قسم به نام عـقـیـلـه که عـلـم الاسـماست

بـلـنـد مــرتبــه بــانــوی فــاطــمیّ علی            تــمــامی وجـنـاتـش تــمـامـی مــولاست


غــلامــزادۀ ایــلـش قـبـیــلـۀ مــجــنــون            کنیــزه خــادمه هایش عشیــرۀ لیـلاست

نفس نفس نفـهــاتش چکــامــه ای شیــوا            و حرف حرف کلامش قصیدۀ غـراست

قلم چگونه نویسد که خامی محض است           کلام پختۀ عمان بخوان که روح افزاست

زنــی که دست خــدا را در آستـین دارد           زنی که یک تنه مرد آفرین کـرببلاست

برای آل عـبـا بــوده واجب الـتـعـظـیــم           حسین فاطمه احمد حسن علی زهراست

عقـیـله ای که عـقول از مقام او حیــران           فهیمه ای که فقاهت ز فهم او رسـواست

نــدیــده ســایــۀ او را نــگــاه همســایــه           اگرچه مدت سی سال پیش این دریاست

ندیــده ســایــۀ او را مــدیــنــه یا مـکــه           که شهر در قرق چند حضرت سقـاست

نسیــم هم نــوزد سمت چــادرش حــتی            که این حریم حریم فرشته های خـداست

نه خاک بر دهنم رخصتی فرشته نداشت           مقــام چــادر خــاتــون فــاطـمه بالاست

هزارمرتبه شوید دهان به مشک جبریل           هنوز بــردن نــامش بـرای او رویـاست

ز مادحیــن بــزرگــی این ســرا مــریـم           ز واصفین بلندی این حــرم عیسی ست

رکاب ناقه که سر قـفـلی عـلـمـدار است           ستون خیمه که قلب خیـام عــاشوراست

پنــاهــگــاه تپــش هــای خــستــۀ سجــاد           امــام هــاشـمیــان و شـفـیـعـه فــرداست

اگر حسین در اعماق سینه ها جـاریست           اگر حـسـیـنـیـه ای در تمــامی دلـهـاست

ولی حسیــن خــودش زیـنـبـیـه ای دارد           که در تمـامی افــلاک بیرقش بر پـاست

رسیـد ظهــر دهــم فصــل اوج غــم اما           میان خیمه خود مانده در دلش غوغاست

اگـر چه پــای به پـای بــرادرش رفـتـه           اگرچه بانــوی غمگیــن خیمۀ شهداست

اگــرچه بر سر بــالین هر شهــیـدی بود           اگــر چه شــاهــد رزم اهــالی دریاست

چــقــدر پـیکــر خــونیـن بــدست آورده           چقدر چادرش از خون لاله ها زیباست

میــان خیــمه نـشـسـته ز دور می شنوند           خروش تازه جوانهای خود که بی همتاست

دو شـیــر زادۀ او در کـشــاکش رزمنـد           و در حــوالی آوردگــاه طـوفــانهــاسـت

گــرفــتـه اند تمــامی پهــنـه را بـا تـیــغ           شنید و گفت رجزهایشان عجب گیراست

و بــا شمــارش تکــبیــرهای عبــاسـش           گــرفته است که تعــداد ضـربۀ آنهاست

پس از بــرادرش آهسته میــکشد تکبـیـر          و گــاه گــاه بگــویـد بــرادرم تـنهــاست

کمی گــذشت خــروشی دگــر نمی شنود           نوای تازه جوان ها به جای آن برخواست

میــان خیــمه خود مانــده و نمی شنــوند           بغیر نـاله که از سمت نیــزه ها پیداست

بغیر خــنـده و صوت اصابت صد تـیــر          بغـیر هلهله هایی که در دل صحـراست

هنـوز مــادرشــان گــوش می کـنــد اما           نمی رسد به جز آهی که بر لب سقاست

صدا صدای نفس های مانده در سینه است           صدای چرخش شمشیرها و مرکب هاست

میان آن همه فــریــاد و ناســزا فهمــیـد           برای بردن سرها به نیــزه ها دعواست

غــروب بود و میــان خیــام میگــردیــد           که دید خیمه سـرخی که خیمه شهداست

میــان آنـهـمـه تنهــای بی ســر خــونین            کنــار پیکــر اکبــر که اربــاً اربـا است

شناخت پیکــر زخــمـی ســروهـایش را            اگرچه سر ز تن چــاک خورده جداست

هنــوز گــرم تمـاشــای کــودکــانش بود            که دید شعله آتش ز خیمه ها برخواست

حرم اسیــر حــرامی و مــادری می دید            که زلف تازه جوانهای او ز نیزه رهاست

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید

رسیـد ظهــر دهــم فصــل اوج غــم اما           میان خیمه خود مانده وز دلش غوغاست

بیت زیر به دلیل ایراد وزنی کلمه بود آن حذف شد احتمالا سرودۀ شاعر هم همین باشد

اگر چه پای به پای بــرادرش رفته بود           اگرچه بانــوی غمگیــن خیمۀ شهداست

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت­ های معتبر حذف شد زیرا بر خلاف آنچه گفته میشود مطابق با اسناد کتب معتبر همچون: تاریخ الامم والملوک ج۵ ص ۴۴۶؛ الارشاد ج۲ص ۱۵۸؛ اللهوف ۹۹؛ مُثیرُالأحْزان ۲۴۸؛ الکامل فی‌التّاریخ ج۱۱ ص ۱۸۴؛ مَقْتَل خوارزمی ج۲ ص ۲۷۳؛ إعْلام الوَری ۳۴۶؛ بحارالأنوار ج۴۵ ص ۴۴؛ منتهی الآمال ۴۴۲؛ نفس المهموم ۲۷۰؛ کبریت احمر ۱۸۵؛ مقتل امام حسین ۱۵۳؛ مقتل مقرّم۲۳۱؛ قمقام ۴۳۳؛ مقتل جامع ج۱ ص ۸۲۰ و .... سیدالشهدا علیه‌السلام خواهرش حضرت زینب را از روی جسم غرقه بخون علی اکبر بلند کرد و دلداری داد، داستان ساختگی دلداری حضرت زینب به سیدالشهدا علیه‌السلام برای اولین در قرن چهاردهم در کتاب معالی السبطین آنهم بدون هیچ سندی تحریف شده است. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده یا در همین جا کلیک کنید.

کـنــار پــیـکــر اکبــر که زودتــر آمــد           اگر نبود حسینش چگونه بر می خواست

بیت زیر دارای ایراد است زیرا جدا کردن سر شهدا در آن زمان نبوده بلکه بعد از شهادت سیدالشهدا ( شام روز عاشورا یا صبح روز یازدهم ) اتفاق افتاده است

میان آن همه فــریــاد و ناســزا فهمــیـد           برای بردن سرها به نیــزه ها دعواست

شهادت فرزند حضرت زینب سلام الله علیها

شاعر : محمود ژولیده نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : قصیده

عشق زینب با برادر جلوه ای دیگر گرفت           عشق بازی را به رسم عاشقی از سر گرفت

در مدار حق پرستی کو یکی زینب شناس           در مقـام بندگی احراز از کــوثــر گرفت


سکۀ عشق و محبت را به نام خـویش زد           زانکه از مریــم مقـام قرب، بالاتر گرفت

چــادرش نـور حجاب نه فـلک تامین کند           کی تواند دست دشمن از سرش معجر گرفت

حجر اسماعیل را در کـربلا احـداث کرد           او که با قربانیانش سبقت از هاجر گرفت

گیسوی نوبــاوگــان را شانه با لبخـند زد           وقت رزم کودکان امداد از حیــدر گرفت

تا نکاهد گوهــر صبــرش به میدان عمل           در حرم دست توسل سوی پیغمبر گرفت

با شجاعت، با شهامت، با وقار آمد به پیش           گرد غربت را به کلی از رخ دلبر گرفت

مادری را کرد ثابت، خواهری را داد اوج           سر، فرو افکند و باران از نگاه تر گرفت

یاد ابــراهیم داد اینگــونه قــربــانی دهند           امتحان داد اول و راه حــرم آخر گرفت

تا به مرگ کودکانش مطمئن گردد ز رزم           مادر رزمندگان در خیمه ای سنگر گرفت

عون از شهد شهادت ناگهان سیـراب شد           با همان بال و پر خونین، به جنت پرگرفت

چون در آن میدان محمد شد حماسه آفرین           نعــرۀ تکـبیــر عبـاس دلاور ســر گـرفت

بار دیگر حمله ای با رمز یا زینب نمـود           ساعتی نگذشت، در خون، ذکر یا مادر گرفت

لاله و آلاله پرپــر، پیش چشــم بــاغبــان           سوی گلزار شهیدان هر دو را در برگرفت

بــاز هم زیـنـب نیــامد دیدن این کشته ها           پیش گهواره زبانی با علی اصغـر گرفت

تا حسیــنم را نبینم در حــرم خجــلت زده           خویش را گم میکنم، شاید ره دیگر گرفت

: امتیاز

زبانحال فرزند حضرت زینب سلام الله علیها

شاعر : سید محمد میر هاشمی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن قالب شعر : غزل

الا اى آسمــان عشق بنگر اخـتـر خود را            بلا گردان اصغر كن دو طفل خواهر خود را

بیا و بر مگردان این كفن پوشان زینب را            كه نزد فـاطمه بالا بگیرد او سر خود را


توهر جا رفتى و زینب كنارت بود و ما بودیم            به دنبالت بِبَر بر نى سر دو یاور خود را

بدان غیرت ز حیدر، رزم از عباس تو داریم            نظر كن رزم شاگردان میر لشگر خود را

زنسل جعفریم و دستِ بسته روزى ما نیست           بده اذنى كه نگشائیم این بال و پر خود را

وفاى مادر ما بعد از این بهتر عیان گردد            تو هرگز نشنوى آه و فغان خواهر خود را

تو میدانى كه سیلى خوردن مادر چه بد دردى است           چسان ما بنگریم آزرده روى مادر خود را؟

: امتیاز